سه ارباب خشن پارت (۲۵)

راوی: ولی ا/ت میخاست جکسون یه چیزی بیشتر از دوست باشه شاید یه...

جکسون: اهای میمون بیا دیگه دیر شد بدوووو

ا/ت: کوفتو زهر مار مگه نمیبینی دارم موهامو شونه میکنم گاو

جکسون: من برم داره دیرم میشه ازم نمیخای که روز عروسی داداشم دیر برسم اونم به خاطر توی میمون

ا/ت: باشه گمشو خودم اسنپ میگیرم
جکسون رفت و منم داشتم آماده میشدم که از بیمارستان بهم زنگ زدن یعنی چی شده بود با لرزش دستام جواب دادم

₩: الو ببخشید مزاحم میشم شما آشنای جکسون لرد هستین

ا/ت: بب...بله چیه مگه اتفاقی واسش افتاده

₩: بله ایشون با یه کامیون( این همه ماشین الا کامیون😂😐) تصادف کردن الانم داخل بیمارستان... ( خودتون یکی رو تصور کنید) هستن

ا/ت: باشه الان هرچه سریع تر خودمو میرسونم

راوی: از اون روز به بعد ا/ت یه دختر افسرده بود و هیچ کسیو نداشت
تا اینکه این ماجرای مافیایی شروع شد
دیدگاه ها (۱۴)

سه ارباب خشن پارت (۲۶)

یه ارباب خشن پارت (۲۷)

عاشق این صبک آهنگمممم😊

آقا راستشو بگید کی حشری شد؟😄😄

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۰ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط