میون این حال و هوای ناآروم

میون این حال و هوایِ ناآروم
یهو به خودمون اومدیم دیدم بهار اومده.
از شکوفه‌های تازه در اومده‌ی حیاط،
از عطر سمنوی تازه‌ی مادربزرگ،
از گل‌های سنبل کنار پنجره،
از پارچه‌ی ترمه‌ی فیروزه‌ای رنگِ روی میز،
از آفتابی که از لابه لای پرده اومده تو خونه و نشسته کنج گل‌های قالی‌،
از رقص هماهنگ و آواز بلبل‌ها،
از سبزه‌‌ی تازه جوونه‌ زده‌ی هفت سین،
از بوی عطر شکوفه‌های یاس حیاط،
از نگاه‌‌های مادربزرگ و
از لبخندهای پدربزرگ.
ولی به قول گفتنی "وقتی دلمون زمستونه
دیگه چه فرقی داره ساعت و ماه و فصل‌مون پاییز باشه یا بهار؟"
آرزو کنیم کاش بالاخره همین روزا
نگاهمون بهار بشه.
لبخندمون بهار بشه‌.
دلمون بهار بشه.
قلبمون بهار بشه.
کاش قلبمون بهار بشه‌...
زهرا_سمامی

#خاص
دیدگاه ها (۱۴)

شب‌هایِ تابستون زیباییش به حیاط خونه پدری و درخت یاسی است که...

عبور،تنها مسافت يك فاصله نيست...مى توانى روى يك نيمكت نشسته ...

ما که تو دنیای کسی نیستمحداقل بزارین تو دنیای خودمون باشیم.....

همه ما به مادرهایمان مدیونیم. یکی کمتریکی بیشتر ادب و رفتار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط