رمان

#رمان
#سخت_ترین_کارم
part:3

با استفاده از اطلاعات که از رئیس بانک بردیم بتونیم ۶ الماس که روز چهارشنبه شب یعنی سه روز دیگه توی بزرگترین نمایشگاه کره که توی سئول هست رو بدزدیم که با استفاده از آنها نقشمون خیلی راحت عملی میشه

تا حالا به خاطر مرگ رئیس کل بانک اخبار و همه جا به هم ریخته اولین بارمون نیست برای همین بیخیالیم چون تا حالا گرفته نشدیم پس این بار هم فرقی نمیکنه
ویو هانی
برای این نقشه خیلی هیجان دارند دوست دارم زودی انجامش بدم درسته که یکم مشکل و دردسر داره ولی چون اولین بارمون نیست پس مشکلی هم نداره

من از الان دارم اسلحه و وسایل رو آماده می کنم چون توی این ۵ سال مافیاییمون هیچ وقت الماس ندزدیدیم کارهای سخت زیادی انجام دادیم با اینکه من ۲۳سالمه و ات۲۴ سالشه ولی کارهای زیادی انجام دادیم
ببینم چان و یوهان چیکار کردند
ویو یوهان
پیش چان نشسته بودم که یهو دیدم هانی اومد

هانی:چیکار کردی؟تونستی به امنیت داخلی نمایشگاه دسترسی داشته باشی؟

یوهان:اره وارد شدم، ولی هرچی رمز رو میزنم میگه صحیح نیست!

هانی:ببینم؛اخه خنگول جان واقعا داری رمز رو اشتباه میزنی، رمز اینه:eun woo 1995

یوهان:اها اوکی😅 الان دیگه شد،بقیشو وقتی وارد نمایشگاه شدیم انجام میدم چون...


پایان پارت سوم
دیدگاه ها (۰)

#رمان#سخت_ترین_کارم part:4یک سری دستگاه های حسگر هستن که قاب...

#رمان #سخت_ترین_کارم part:5ویو ا.تاین ۷تا پسر گروه موسیقیه م...

#رمان#سخت_ترین_کارمpart:2امروز یک کار داریم که باید یکیو بگی...

#رمان#سخت_ترین_کارمpart:1ا.ت:هانی میدونی تا حالا کسی رو نکشت...

#مافیای_من #P9هان:«با ترس و بغض»ل....لینو چی؟؟؟لینو چش شده ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط