ادامه پارت ۱۴

تامارا: باشه وقتی برگشتیم به همه میگم
رنگوکو: باشه ( باهم داشتند برمی‌گشتند و دو روز طول کشید برسند و رسیدند)
( تامارا دید که مویچیرو هم رسیده و تنگن یه چشمش آسیب دیده بود)
مویچیرو: ( روبه تنگن ) فقط تونستم دستتو نجات بدم حالا باید ممنونم باشی
انگن: میبینم شیرین زبون شدی
تامارا: سلام
مویچیرو: سلام(با لبخند)
رنگوکو؛ سلام
مویچیرو:( با بی احساسی) سلام
رنگوکو: چقدرم فرق میزاری
تنگن: هوی شما دوتا چند تا شیطان کشتید
تامارا: ۳ تا قوی ۱ تا رده بالا
رنگوکو: ۱ (با تمسخر)
تنگن :خجالت بکش ( درحال خندیدن)
رنگوکو: تو اصلا چند تا کشتی؟
تنگن: هیچی
رنگوکو:( میخنده) هی هه چی
تنگن: ببند
مویچیرو: منم ۲ تا
دیدگاه ها (۰)

این سناریو رو بخاطر وستم نوشتم و دیگه ادامه نمیدم چون از ویس رفته💔

پارت ۱۴

پارت ۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط