کجاها را به دنبالت بگردم شهر خالی را
کجاها را به دنبالت بگردم شهر خالی را...!؟
دلم انگار باور کرده آن عشق خیالی را
نسیمی نیست... ابری نیست... یعنی: نیستی در شهر
تو در شهری اگر باران بگیرد این حوالی را
مرا در حسرت نارنج زارانت رها کردی
چراغان کن شبِ این عصرهای پرتقالی را
دلِ تنگِ مرا با دکمه ی پیراهنت واکن
رها کن از غم سنجاق، موهای شلالی را
اناری از لبِ دیوار باغت سرخ می خندد
بگیر از من بگیر این دستهای لاابالی را
شبی دست از سرم بردار و سر بر شانه ام بگذار
بکش بر سینه این دیوانه ی حالی به حالی را
نسیمی هست... ابری هست... اما نیستی در شهر
دلم بیهوده می گردد خیابان های خالی را...!
دلم انگار باور کرده آن عشق خیالی را
نسیمی نیست... ابری نیست... یعنی: نیستی در شهر
تو در شهری اگر باران بگیرد این حوالی را
مرا در حسرت نارنج زارانت رها کردی
چراغان کن شبِ این عصرهای پرتقالی را
دلِ تنگِ مرا با دکمه ی پیراهنت واکن
رها کن از غم سنجاق، موهای شلالی را
اناری از لبِ دیوار باغت سرخ می خندد
بگیر از من بگیر این دستهای لاابالی را
شبی دست از سرم بردار و سر بر شانه ام بگذار
بکش بر سینه این دیوانه ی حالی به حالی را
نسیمی هست... ابری هست... اما نیستی در شهر
دلم بیهوده می گردد خیابان های خالی را...!
- ۶.۰k
- ۱۲ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط