پارت اخر فصل یک

پارت اخر فصل یک
ویو صبح
+صبح با نوازشای یه نفر بیدار شدم کوک بود اما دستم چرا خیسه ن..نکنه گریه کرد چشمامو باز کردم که دیدم کوکیه
+ک..کوک
-سولی منو ببخش ببخشید اگر اذیتت کردم (گریه)
+کوک گریه نکن قلبم درد میگیره
-م..منو هق بب...هق ببخشید
+بیا بغلم اشکال نداره کوکیی
یک هفته بعد
+تو این یک هفته دوباره با هم خوب شدیم ...من حوصلممم ترکیدهههه اها کوک اون گزینه خوبیه شاید حامله شدم ولی خب اشکال نداره رفتم یه لباس صورتی کمرنگ پوشیدم که خیلیییییی بازه یه ارایشم کردم و یه عطر اغوا کننده زدمو و رفتم پیشش
+کوکی(همش عشوه میاد)
-س..سولی
∆سولی نشست روی پای کوک و یه شب دردناک برای سولی
دیدگاه ها (۳)

بیاید جرعت حقیقت+&×اوکیییی-خب (چرخوند که به جیمین و آچا افتا...

ویو آچا&رفتیم پایین که کوک رو دیدم چقدر جذابه این بشر میرا ه...

که یهو اعضا رو دیدم که اومدن روی صحنه کیک تولد دستشون بود اس...

پارت سه یکدفعه خاله زد بهم&بله خاله(همشو اروم میگن)م.م میشه ...

پارت ۱۴

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط