دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب

دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب
فرعون به گل مانده ی افسانه ی نیلم
هر بار شود گوشه ی چشمان تو مرطوب
شیرینی خرما ، عسل و شهد زیاد است
اما نه به اندازه ی لبخند تو مطلوب
چشمان تو فیروزه و لبهات عقیق است
احسنت به دستی که تراشیده تورا خوب❤❤
دیدگاه ها (۴۷)

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتنگر وی به تیرم می‌زند استا...

کاری که نگاه تـــو شبی با دل ما کردبا خلق نکرده است، نه چنگی...

مَردهانمیدانم از کدام سیّاره آمده اندامّا از هَر کجا که آمده...

جان از تن آواز رفت .. من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط