پارت نوشته ادمین سارا
پارت ۱۴ ( نوشته ادمین سارا )
#محیا
بعد از خوردن سیب برگشتم توی اتاقم .. دیدم گوشیمو یادش رفته برداره ! بهترین لحظه بود برام. گوشیمو دستمگرفتم و شروع کردم با دوستانم حرف زدن ! ویس می تونستم بگیرم براشون بفرستم ! اصلا بدن درد و سر درد و درد قفسه سینه رو همه یادم رفته بود. حالم خوب بود. دوستانم فهمیده بودن که بیماری قلبی دارم و ناراحت بودن... احساس بدی پیدا میکردم که اونا رو هم ناراحت میکردم. بعضی از دوستانم واقعا بی رحمن! کامنت ها و ناشناس هایی میزاشتن که واقعا حالمو بد کرد... اعصابم خورد شد و گوشیو پرت کردم رو میز کنار تختم ! بعد از چند ثانیه ساعتم صدا میداد. نگاه کردم ۱۳۰ تا میزد .. در همین حین احسان اومد توی اتاق و دید ساعتم صدا میده ..
دکتر: محیا !!!
من: به خدا حالم خوبه ! نمیدونم این ساعت چشه !!
دکتر: منو میکشی آخرش! خودم میدونم!
من: میگم درد .. آه 😖 ...
این دفعه واقعا درد گرفت ! تختم رو داد پایین و ماسک اکسیژن رو گذاشت روی دهنم ! برش داشتم ..
من: من ماسک نمی زنم!
دکتر: محیا واقعا نمی خوایی از این بیمارستان راحت شی؟؟ خیلی یه دنده ای بچه !!
دیگه هیچ نگفتم .. ماسکمو زدم. یه آمپول داشت میکرد توی سرنگ !
من: این چیه دیگه ؟؟
دکتر: از دکتر کرمی پرسیدم و اجازه داد تا برات مسکن بزنم ! مگه نگفتی درد داری ؟!
زد توی انژوکتم.. میسوخت ! نگاهمو انداختم اون سمت و چشمامو فشار میدادم به هم ! ...
دکتر: پس تو یه آرمی هستی ! درسته؟
من: رفتی تحقیق کردی در موردشون؟؟ واقعا رفتی ؟!
دکتر: یه سرچ کردم! کیپاپ !! بیشتر دخترا طرفدار اینجور گروه ها هستن !
من: نه پسر کیپاپر هم داریم !! یکی از دوستانم یه فن بوی معرکه اس! ولی فکر نمیکردم بدی تحقیق کنی !
دکتر: بیشتر این آدم های مشهور جراحی پلاستیک میکنن !!
من: یعنی میخوایی بگی زیبایی مال خودشون نیست ؟؟ محض اطلاعت اون عکسی که نشونت دادم اصلا جراحی نکرده !!
دکتر: تو که در هرصورت احساسی به من نداری! من خودم بعد از تحویل سال میرم آمریکا!
من: آمریکا؟؟ چرا اونجا ! همش کروناس که !!
دکتر: من تازه از اونجا اومدم سر بزنم به خانواده ام !
من: آها! که این طور! خب به سلامتی !
نگاهم میکرد و چیزی نمی گفت! .. من: چیه ؟ چرا ...
دکتر: هیچی! ماسکو برندار ! استراحت کن و...
گوشیمو برداشت و رفت بیرون ! ...
#محیا
بعد از خوردن سیب برگشتم توی اتاقم .. دیدم گوشیمو یادش رفته برداره ! بهترین لحظه بود برام. گوشیمو دستمگرفتم و شروع کردم با دوستانم حرف زدن ! ویس می تونستم بگیرم براشون بفرستم ! اصلا بدن درد و سر درد و درد قفسه سینه رو همه یادم رفته بود. حالم خوب بود. دوستانم فهمیده بودن که بیماری قلبی دارم و ناراحت بودن... احساس بدی پیدا میکردم که اونا رو هم ناراحت میکردم. بعضی از دوستانم واقعا بی رحمن! کامنت ها و ناشناس هایی میزاشتن که واقعا حالمو بد کرد... اعصابم خورد شد و گوشیو پرت کردم رو میز کنار تختم ! بعد از چند ثانیه ساعتم صدا میداد. نگاه کردم ۱۳۰ تا میزد .. در همین حین احسان اومد توی اتاق و دید ساعتم صدا میده ..
دکتر: محیا !!!
من: به خدا حالم خوبه ! نمیدونم این ساعت چشه !!
دکتر: منو میکشی آخرش! خودم میدونم!
من: میگم درد .. آه 😖 ...
این دفعه واقعا درد گرفت ! تختم رو داد پایین و ماسک اکسیژن رو گذاشت روی دهنم ! برش داشتم ..
من: من ماسک نمی زنم!
دکتر: محیا واقعا نمی خوایی از این بیمارستان راحت شی؟؟ خیلی یه دنده ای بچه !!
دیگه هیچ نگفتم .. ماسکمو زدم. یه آمپول داشت میکرد توی سرنگ !
من: این چیه دیگه ؟؟
دکتر: از دکتر کرمی پرسیدم و اجازه داد تا برات مسکن بزنم ! مگه نگفتی درد داری ؟!
زد توی انژوکتم.. میسوخت ! نگاهمو انداختم اون سمت و چشمامو فشار میدادم به هم ! ...
دکتر: پس تو یه آرمی هستی ! درسته؟
من: رفتی تحقیق کردی در موردشون؟؟ واقعا رفتی ؟!
دکتر: یه سرچ کردم! کیپاپ !! بیشتر دخترا طرفدار اینجور گروه ها هستن !
من: نه پسر کیپاپر هم داریم !! یکی از دوستانم یه فن بوی معرکه اس! ولی فکر نمیکردم بدی تحقیق کنی !
دکتر: بیشتر این آدم های مشهور جراحی پلاستیک میکنن !!
من: یعنی میخوایی بگی زیبایی مال خودشون نیست ؟؟ محض اطلاعت اون عکسی که نشونت دادم اصلا جراحی نکرده !!
دکتر: تو که در هرصورت احساسی به من نداری! من خودم بعد از تحویل سال میرم آمریکا!
من: آمریکا؟؟ چرا اونجا ! همش کروناس که !!
دکتر: من تازه از اونجا اومدم سر بزنم به خانواده ام !
من: آها! که این طور! خب به سلامتی !
نگاهم میکرد و چیزی نمی گفت! .. من: چیه ؟ چرا ...
دکتر: هیچی! ماسکو برندار ! استراحت کن و...
گوشیمو برداشت و رفت بیرون ! ...
- ۱۴.۶k
- ۲۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط