شانههایت هست خانم کوه میخواهم چه کار
........
شانههایت هست خانم، کوه میخواهم چه کار؟
زلف وا کن، جنگل انبوه میخواهم چه کار؟
ساده شاعر میشوم... در شهر ...با لبخند تو
عشق؛ اسطورهای نستوه میخواهم چه کار؟
غرق کن من را نیاگارای خرمایی به دوش
سیل ابریشم که باشد نوح میخواهم چه کار؟
«آه» را بر عکس کردم «ها» کنم آیینه را
نیستی، آیینۀ بیروح میخواهم چه کار؟
تیغ ابرو میکشی و بعد میگویی برو...
اینهمه قافیۀ مجروح میخواهم چه کار......
شانههایت هست خانم، کوه میخواهم چه کار؟
زلف وا کن، جنگل انبوه میخواهم چه کار؟
ساده شاعر میشوم... در شهر ...با لبخند تو
عشق؛ اسطورهای نستوه میخواهم چه کار؟
غرق کن من را نیاگارای خرمایی به دوش
سیل ابریشم که باشد نوح میخواهم چه کار؟
«آه» را بر عکس کردم «ها» کنم آیینه را
نیستی، آیینۀ بیروح میخواهم چه کار؟
تیغ ابرو میکشی و بعد میگویی برو...
اینهمه قافیۀ مجروح میخواهم چه کار......
- ۱۴۸
- ۱۱ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط