سخت بود اما آرزو ردم ه بعد از رفتنم هچوقت اد من نفت

سخت بود اما آرزو كردم كه بعد از رفتنم هيچوقت ياد من نيفتى،
آرزو كردم فراموشم كنى جوری كه انگار ازاول هم نبودم،
به اين فكر كردم كه كاش اگر روزى توى خيابون از كنار هم رد شديم نگاهت قفل نشه توى نگاهم،
كه به يه بى حسى تمام رسيده باشى،
جورى كه يادت نياد يه روزى من اون كسى بودم كه قرار بود براى ابد نگهش دارى...
سخت بود اما...
آرزو كردم زياد تنها نمونى بعد از من...
كه يادت نياد يه روزايى چقدر تنهايى‌هاتو به دوش می‌كشيدم
و حس ميكردى كه دنيا توی دستاته...
آرزو كردم از ياد ببرى منو
تا حسرت نشم برات...
چون هر چيزى وقتى توى زمان خودش اتفاق نيفته
ديگه بعدش افتادنش بى‌فايدس...
و من خوب ميدونم كه حسرت
چقدر كشندس...
چون همه‌ى روزايى كه به ظاهر كنار خودم داشتمت حسرتِ واقعی بودنت كنارم رو كشيدم و در آخر مُردم...
مردن به تموم شدن نفس آدم نيست كه...
مردن به وقتيه كه قلب و احساست از زخماى عميقی كه خورده از كار ميفته
و ديگه راهی جز رفتن نيست...

#نيلوفر_رضايى
دیدگاه ها (۵)

اگرچه دوستبه چیزی نمیخرد ما رابه عالمی نفروشیممویی از سر دوس...

بعضي چیزارو وقتی میبینیدنیات انگار زیرورو میشهمیخندیو به روت...

سعدیا! گر نکند یادِ تو آن ماه مَرَنج!ما که باشیم که اندیشه‌ی...

چه کسی می داند دوستت دارم یعنی چه ؟

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط