آنقدر از تو نوشتم

آنقدَر از تو نوشتم
همه جا پیش همه

قصّه ی شاعری ام
یکسره دیوان تو شد

جگرم خون شده ای کاش
که می فهمیدی

در خودش گم شده بود
آنکه غزل خوان تو شدـ
دیدگاه ها (۷)

پشت ‌هم ‌شعــر نوشتــم که‌ بخوانـی خواندے؟بغض ‌کردم که ‌ببین...

گاهی دلم برای تو بدشور می زنددستی به روی اسم توهاشور می زندم...

✍ دلتنگت بودم،عڪ ست را از روے صفحه ے گوشے بوسیدمگرماے آغوشت ...

رفتم...و...پشت سرم...حیف...دعای "تو" نبود زندگی بود...ولی......

شاید ....اگر کمی بیشتر می ماندیکمی بیشتر مرا نگاه میکردیمی ف...

هر ذره از وجودم شعر می شودبی تاب خواستن توانتظار و شوق وصال ...

موسیقی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط