ات فکر می کنم منم هر روز و هر دقیقه دارم می گم ...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۲۰

ات : فکر می کنم منم هر روز و هر دقیقه دارم می گم عاشقتم یه وقتایی شوخی می کنم اما عاشقتم و از اینکه زن تو ام خوشحالم اما هنوزم از اینکه یونگی رفت ناراحتم

کوک : بخاطر همینه اسم پسرمون رو می خوای یونگی بزاری

ات : اره امیدوارم شبیه تو باشه پسرمون

کوک : من دوست دارم مثل تو باشه

ات : شبیه تو باشه

کوک: نه شبیه تو باید بشه

ات : شبیه تو میشه

و تا اونجایی که من می دونم به خوبی خوشی زندگی کردن و پسرشون خیلی شبیه یونگی بود

𝑬𝒏𝒅
دیدگاه ها (۱۸)

𝒑𝒂𝒓𝒕 1 ...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۲ ات : دستیار رئیس یه ز...

𝒑𝒂𝒓𝒕 19 کوک :عروس به این خو...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۷ ات : ممنون پیاده ش...

رمان عشق و نفرت پارت ۲جونگ کوک آت رو بغل کرد و گذاشتش توی ما...

پارت ۹آنچه گذشت: آماده شودم برم شرکت که یهو.....یادم امد اتو...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط