من مراقبتم بچم

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_3

قبلا شنیده بودم که این مرد همیشه خونسرده..

ولی کو؟! با همین چشماش داشت چالم میکرد

آب دهنم و قورت دادم

گفتم:

_پینار..

نمیدونم چرا یکی از بادیگار زد زیر خنده؛ اخم کردم

منتظر بودم بقیه هم بخندن ولی رئیس خیلی آروم سرش و چرخوند سمت اون بادیگارد!

بادیگارد که هیچی؛ منم با نگاهش لال شدم

بدبخت با هول و ترس گفت:

_آقا غلط کردم..

چیزی نگفت؛ انگار سکوتش بیشتر از حرف زدنش ترسناک بود

حالت مبهمی داشت!!

از اینکه بادیگاردش رو به نفع من خفه کرد؛ جسورانه گفتم:

_از طریق یه آقایی اینجا رو پیدا کردم.. گفت بهتون بگم برای استخدام اومدم! همین.

چشماشو ریز کرد

سریع گفتم:

_چیز خطرناکی نبود، گوشیم بود!
تازه اونم مدل قدیمی برداشتم نمیدونم چرا این دستگاهاتون بوق خورد
من همیشه گوشیم همراهمه و نمیدونستم این موضوع مشکل داره
باور کنید...

از دستم در رفته بود و داشتم وراجی میکردم که یگی دیگه از بادیگاردا گفت:

_گوشیت جای مخصوص هم داره مثل اینکه!

◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟🫦 : @bachemaniii
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
دیدگاه ها (۰)

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_4ازکجا فهمیده ب...

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_5-به حرف رییس گ...

‹ من مراقبتم بچم🥹🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_2بادیگارد هایی ...

‹ من مراقبتم بچم🦋🥹 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_1استرس تموم جون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط