افتاده درین راه سپرهای زیادی

افتاده درین راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی

بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی

این کوه که هر گوشهٔ آن پاره‌ی لعلی‌ست
خورده‌ست بِدان خون جگرهای زیادی

درد است که پرپر شده باشند درین باغ
بر شانهٔ تو، شانه به سرهای زیادی

از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبرهای زیادی

راهی‌ست پر از شور، که می‌بینم ازین دور
نی‌های فراوانی و سرهای زیادی

هم در به دری دارد و هم خانه‌خرابی
عشق است و مزیّن به هنرهای زیادی

بیچاره، دلِ من که درین برزخ تردید
خورده‌ست به امّا و اگرهای زیادی

جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او، خیمه و درهای زیادی؟

#سعید_بیابانکی🪐
دیدگاه ها (۲)

هر آنچه از آن پرهیز نتوانی کرد، تو را خواهد کشت، به مرور، تک...

وفا نکردنت آموخت عشق بی حدم…

| خواهمت تا که شبی تنگ در آغوش کشمچه غمم گر خطری صبح درآید پ...

چیزی که بین ماست، از غم فراتر است…

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط