اگر برای هر باری که به او فکر میکرد یک گل رزمیگرفتفقط ی

"اگر برای هر باری که به او فکر میکرد یک گل رزمیگرفت،فقط یک بار گل رز دریافت میکرد. زیرا او فقط برای اولین بار به او فکر کرد و دیگر از فکرش خارج نشد"

..طوفان فکری..

اگر میدانستم به چنین سیاهچال عمیقی من را می اندازی شاید هیچوقت تو را ملاقات نمیکردم.
یک نگاهت، یک لبخندت، یک سلامت کافی بود تا مرا از آن خود کنی؛ در این دنیای تیره و تار دلبندم شوی.
گاهی به آن روزهای اول فکر میکنم، نه من و نه تو نمیدانستیم قرار است چنین روزهایی را در کنار هم سپری کنیم و حتی فکرش را هم نمیکردیم که به سادگی هم دلیل زخم های یکدیگر باشیم و هم مرحم زخم هایمان! این وابستگی چیست که عقل را از سر من پراند؟ آن تو هستی که مرا می سوزانی و سپس مانند قصه های خیالی کودکان مرا گلستان میکنی، تو یک معجزه هستی.
میترسم از روزی که بفهمی چقدر عاشق و دلباخته ی تو هستم مگر که مرا رها کنی و بروی و دیگر هیچوقت برنگردی! خیال آن روز مرا میکشد و از من انسانی پوچ و شکست خورده میسازد برای تمام زندگی...
بارها میشنوم که از من میپرسی که چرا کنارت میمانم؟
من هم از تو سوالی دارم...
چگونه کنارت نمانم؟
هرباری که تو میگویی خدانگهدار من را پژمرده و اندوهگین میسازد.

_نامه ای به معشوق | از آتنا وی
دیدگاه ها (۱۶)

شعر نوشتم در قالب مثنوی... خوشحال میشم نظراتتون رو درمورد شع...

پرسید:قصّه چیست که حالَت اینچنین است؟ گفتم:قصّه که بسیار ساد...

#دو_دختر_در_یک_نقاب#پارت2هواپیما درحال بلند شدن است لطفعا کم...

ادامه کپشن توی کامنت هست بخون

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط