یه دختر خانمی میگفت

یه دختر خانمی میگفت:
 بعضی وقتها که دل چادرم از اینهمه طعنه و تهمت می شکند ...
بر می دارمش با هم می رویم گلزار شهدا
چند تا وصیت نامه هم برایش می خوانم
حرفهای قشنگشان را برایش تکرار می کنم
دل دو تایمان باز می شود ..
عاشق تر از همیشه بر می گردیم خانه...
فقط کاش قسمتم بشود ببرمش مدینه
تا داستان مظلومیت بی بی را با چادر خاکی برایش تعریف کنم...
دیدگاه ها (۱۱)

دراول #ماه_رجب فرزند زهرا آمدهآینه ی علم #خداوند_تعالی آمدهپ...

هرکس ک شد غلام توبااحترام شدپس خوش بحال آنکه برایت غلام شدفر...

#سلام_بر_مادر_یازده_ستاره_پرفروغ #سلام_بر_مادر_...

فــــضیلتـــــــ انـــتـــظـــار فــــرج ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط