محمود فرمانده گردانی بود که با نیروهایش همدل بود حتی وق

محمود فرمانده گردانی بود که با نیروهایش #همدل بود. حتی وقتی که دور از آنها بود؛ اما نمی توانست از فکرشان خارج شود.

یک بار با عده ای از رزمندگان رفته بود #کامیاران. موقع ناهار به رستورانی می روند. همراهان برای ناهار #مرغ سفارش می دهند.
محمود گفت: برای من سفارش ندهید. ما مشغول خوردن مرغ بودیم و او داشت با نان های سر میز خودش را مشغول می کرد.
یکی از رزمنده ها گفت: من فکر کردم #روزه هستی که غذا سفارش ندادی؟

محمود گفت: من چطور می توانم اینجا بنشینم و مرغ بخورم در حالی که نیروهای گردانم در #آماده_باش هستند و به این غذا دسترسی ندارند.
همین اتفاق در بار دیگری که بچه ها در همین کامیاران می خواستند #ساندویچ بخورند، اتفاق افتاد و محمود به خاطر نیروهایش لب به ساندویچ نزد.
#شهید_محمود_پایدار #سیره_مدیریتی_شهدا #همراهی_با_نیروها_در_سختیها
راوی: جواد انصاری فر؛ هم رزم شهید و حمید شفیعی
#کتاب_گردان_نیلوفر ؛ خاطرات شهید محمود پایدار. نوشته: محمد رضا عارفی. ناشر: لشرکر 41 ثار الله کرمان. نوبت چاپ: سوم-1388. صفحه 74. #کتاب_رندان_جرعه_نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه 124.

✂ ️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇 )
@boreshha
🌍 http://www.boreshha.ir/
دیدگاه ها (۱)

فرازی از وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی: #نیروهای_مسلح خود را، ...

فرازی از وصیت نامه شهید نوجوان مرحمت بالا زاده:وصیت می‌کنم #...

فرازی از وصیت نامه شهید سید محمد شکری:خدا جان! خود گواه هست...

فرازی از وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی:برادران و خواهران، پدرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط