خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی
دیدگاه ها (۱)

.وابستگی بدترین اتفاق دنیاست وقتی که من دوست دارم که بمانیام...

مَرا رضای تو بایدنه زندگانی خویش...🖋 #سعدی

عاشق ک باشی بجای اکسیژن عطر تنشو نفس میکشی ..

‏و از بین تمام روسری هایت" باد " را بیشتر از همه دوست دارمبه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط