من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم

من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم ...
از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم
دیدگاه ها (۱)

منم که جور و جفا دیدم و وفا کردمتوئی که مهر و وفا دیدی و جفا...

وای بر تلخی فرجام رعیت پسری ... که بخواهد دلی از دختر یک خان...

دائم دل خود به معصیت شاد کنیچون غم رسدت خدای را یاد کنی

دیگران در تب و تاب شب عیدند ولیمثل یک سال گذشته به تو مشغولم...

از چرخش روزگار دگر سیر شدم از روز و شبم خسته و دلگیر شدم مر...

_________________________-دلم برات تنگ شده..به اندازه ی قشنگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط