Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷²"


یکمم با جی‌یونگ مشغول شدم که سریع خوابید... برای امسال کلاس اولش یکم آکادمی ریاضی میرفت تا برای مدرسه آماده باشه! واقعا این حد سخت گیری مدارس رو توی کره درک نمیکنم!

من که به شخصه کلا تو انگلیس تحصیل کردم و از سخت گیری ها جون سالم به در بردم... ولی هیون با اون گشا...دیش چطور میخواد سال آخر خوب درس بخونه؟!
حالا نره مثل من عاشق نشه بدبخت بشیممم

هیون عاشق بشه به شخصه کله اش رو میکنم...
وجدان: اهم اهم خودت داری با یه خلافکار قرار میزاری؟ خانومِ عاقلِ همچی دان!
وای محض رضای خدا خفه شو... ایش...
من فرق میکنم من عاقلم!

وجدان: تو عاقل باشی خر پرفسوره!
اوففف خفه شو میگممم... زیر پتو خزیدم.
یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت! لعنتی چرا خوابم نمیبره؟! چرا جیش دارمممم؟
نمیخوام برممم از اتاق بیروننن... وای نمیخوامم

نمیخوام اگه جونگ‌کوک خفتم کنه چی؟! نه نه نمیخوام...
آخ مثانه ام! آخ آخخخ... باشه باشه، از جام پاشدم و دوییدم.
سریع درو باز کردم و آخخخخ داره میریزههه
رفتم wc و آخيش...

درو که باز کردم جیغغغغ بلندی کشیدم...
مگه جنهههه؟! دستشو محکم گذاشت روی ده..نم.
کوک: +هیششش توت فرنگییی
نفس نفس زنان بهش نگاه کردم. آخ قلبم ریختا... من و کوک؟ شب؟ تنها دوتایی؟
خدایا اگه منو همینجا بگیره... اوففف منحرففف

کوک: +جیع نمیزنیااا... منم که ترس ندارم!
آروم دستش رو از روی ل..بم کنار برد که نفس نفس زدم.
با اخم توپیدم: _سکته ام دادییی!
پوزخند جذابش تو تاریکی ترسناک هم بود...
کوک: +نه بابا... خشنت هم جذابه توت فرنگیِ خشن من!
دیدگاه ها (۰)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷³"آب ده..ن خشک شده ام رو بلعیدم و قدمی عقب ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁴"توی فکر بودم و دستم رو روی قلبم فشرده بود...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷¹"آرا: _دیگه ازین غلطا نکنی هاااا (با خنده)...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁰"و آخرین لحظه چهره ی شاکیِ هیون نمایان شد....

ظهور ازدواجپارت ۴۳۳این دو ساعت نکبت هم تموم شده بود. تمام مد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط