میراث برده امیک هیچ از تونه یک بوسه ...نه یک آغوش ...نه خاطره ای ...حتی تلخ ، حتی تندهر لحظه هیچ را شعر می کنمبیا ... ببینهمین ، هیچروی لبها چه هامی کند