نمیدونی چقدر تنها هستم و این تنهایی چقدر روح و تنم رو آ

نمی‌دونی چقدر تنها هستم. و این تنهایی چقدر روح و تنم رو آزرده کرده. دلم می‌خواد امشب با تو چند کلمه صحبت کنم. دلم می‌خواد بدونی درد روحم چه بی اندازه زیاد و طاقت فرساست. چه ناخوشم و چه این التماسم به داشتن “تو” درد داره، وقتی تصویر مبهمی از رویای داشتنِ کسی که نشونیش رو هم نمی دونم تو نظرم جلوه می کنه که بلکه روحم رو لحظه ای تسکین بده. دلبرک نادیده ناشناختم روزها چقدر طولانیه و شب ها چقدر عقربه های ساعت آهسته‌تر و کندتر حرکت می‌کنه؛ حالا هم دلم می‌خواد چند خط بیشتر برات بنویسم اما تنم آزرده و قلمم خسته تر از هر شب از شب هاییه که گذشته و خواهد گذشت.
دیدگاه ها (۳)

دیدین هی میپرسن انتخاب شما بین کسی که دوسش دارین و کسی که دو...

همه میگن دلت قیدِ منو زده، اره دلبر؟:)

رفتم بیرون تا یکم این ذهن آشفته‌ رو آرومش کنم ماهو دیدم که ا...

دلبر فکر نکنی من نامهربون شدما نه اصلا من هنوز همون ادم قبلم...

اگه یه روز با خودت رو به رو بشی چیکار می‌کنی؟ این سوال رو کس...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

black flower(p,269)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط