غروب

غروب ...
زمزمه ای با ترانه های قدیمی .
غمی به وسعت ایوان ، خانه های ...
قدیمی .

سکوتِ ساده عکسی شکسته ...
می کشد آرام ،
مرا به گوشه ای از ...
عاشقانه های ... قدیمی .

صدای گرمِ "بنان" ،
یاکریم هایِ جوان را ...
نشانده است در آغوش ،
لانه های قدیمی .

هوای چادرِ مادربزرگ و ...
جایِ تو خالی ...
که باز گریه کنم ...
با بهانه های قدیمی .

مگر به یاد تو امشب ،
غبارِ آینه ام را ،
به بادها بسپارند ...
شانه های قدیمی .

هوای تلخِ اتاق و ...
غمی که می وزد از دور
و عشق تازه تری ،
با ترانه های قدیمی ... !
دیدگاه ها (۱)

یاد عبورِ ماه ...از آن کافه ها بخیر .از یاد رفت قصه ما ، یاد...

جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آ...

کسی که می ماندپیامبر استبه او ایمان بیاورید!ماندنکم معجزه ای...

پرهیز از نگاه کردنبه کسی که شوق دیدنشکلافه ات کرده،تردید مبه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط