زندگی رویایی قسمت

زندگی رویایی♡☆ قسمت ۱٠
دستشو مشت کرد و زد به ته.....
چی شد الان چی کارررر کرد
ات: سونننن چی کار میکنیییی؟(داد) نگاهم روی سون بود که نگاهش روی تهیونگ بود که دیدم کناره لب تهیونگ زخم شده دوباره دستشو مشت کرد و میخواست بزنه که رفتم جلو مشتش که نتونه بزنه به تهیونگ
ات: چت شده سوننن عوضییی(داد)
تهیونگ که پشتم بود بلند شدو زدم کنار و یدونه مشت زد به سون وای نه تهیونگ میره تکواندو از این ورم جونگ کوک بهش بوکس یاد داده و زورشم خیلی زیاده باشگاهم میره که با همون یدونه مشتش از دماغ و لبش خون میومد ولی ول کن نبود و دوباره میخواست بزنه که اقا جانگ(منیجر) اومد
جانگ: تمومش کننن با چه حفی پسر منو زدی؟
ته: اول بچه خودتون شروع کرد
جانگ: مرتیکه لاشخور...(ات پرید تو حرفش و رف جلوش وایساد)
ات: حرف دهنتو بفهم هرچقد به من حرف بزنی عیبی نداره ولی گوه میخوری به تهیونک حرف بزنی بچه گوه خودت بود شروع کرد برو اونو دعوا کن مرتیکه دو هزاری(داد_عصبی)
جانگ: چطور جرئت...(پرید تو حرفش)
ات: برو بابا من میتونم باعث اخراجیت بشم و آبروتو ببرم
بدون اینکه صبر کنم چیزی بگه دست تهیونگو گرفتمو یدونه محکم زدم تو شونش وقتی میخواستم برم سون اومد جلوم
سون: واقعا من که این همه مدت دوستت بودمو میخوای بفروشی به این مرتیکه؟
ات: اولا که این نه و اقای کیم بعد حرف دهنتو بفهم دوما فروختن چی تو بودی شروع کرذی سوما فک کردی میام از تو طرفدار میکنم؟ برو بابا
تهیونگو بردم گذاشتم تو اتاقم و اومدم بیرون درو قفل کردم
ات: هه درو روت قفل کردم نترسیا زود میام وقتی داشتم میرفتم یونا اومد پیشم و با ذوق گفت
یونا: واییی خیلی خفن بودی کاشکی دوسپسری مثله تو گیرم بیاد
ات: هه کجاشو دیدی
بعد رفتم به یه سوپر مارکت نزدیکه کمپانی دوتا هات چاکلت با پماد و چسب زخم خریدم و رفتم کمپانی درو باز کرذم دیدم داره تو اتاقم سرک میکشه که دیدم و لبخندی روی لباش نشست
ته: اومدی؟ کوچولو من ؟
دستشو گرفتمو گذاشتم رو تخت
ات: اگه پسره خوبی باشی بهت خوراکی میدم
ته: چشم مامانی
ات: نچ نچ نچ نگاه کن اون عوضی با صورت خوشگلت چی کردههه تو مگه نرفتی دفاع شخصی؟ نمیتونی از خودت مراقبت کنی؟
ته: خب غیر منتظره بود حواسم نیود
ات: این صورت ماله منه ها باید حواست بهش باشه وگرنه منم به خودم اسیب میزنم
ته: عهههه مگه من به خودم اسیب رسوندم
سرشو چرخوندم و رو لبش پماد زدم
ته: میگم....(پرید تو حرفش) ات: حرف بزنی میبوسمتا
ته: لالالالاااااا
ات: پماد زدم وگرنه واقعا میبوسیدمت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب خب بچه ها با اینکه شرایط نرسید گذاشتم و اینکه چون جا نشد ادامشو الان میذارم
دیدگاه ها (۰)

زندگی رویایی ♡☆ ادامه پارت ۱٠چسبم بهش زدم ات: واییی این لبا...

زندگی رویایی♡☆ پارت ۱۱دقیقا این خوشحالی قبل از غمه؟ اخه چرا...

زندگی رویایی♡☆ پارت ۹ته: عزیزم دسته کی بود گوشیت؟ مثله بچه ک...

زندگی رویایی☆♡ پارت ۸ته: باید غذا درست کنیاات: باشه ته...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

پارت ۲۸خب خلاصه بگم که جیمین میتونه ات رو نجات بده و همه ی ا...

پارت ۱۲# حلقه_سکوت * که یهو تهیونگ متوجه کبودی روی دست ات ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط