وقتش رسیده بیدار شوید چیزی نیست شما خواب بودید

وقتش رسیده بیدار شوید، چیزی نیست، شما خواب بودید!

دوست دارم کسی همینطور بی‌هوا بیاید بالای سرمان، تکانمان بدهد، بیدارمان کند و یک لیوان آب بدهد دستمان. که چشم باز کنیم و این روزها و ماه‌هایی که گذشتند به اندوه، تمامشان خواب باشند، که ترسیده و عرق کرده‌ از شدت کابوس، بلند شویم و نفس نفس بزنیم و خدا را شکر کنیم که همه‌اش خواب بوده و بی‌معطلی اطراف و عزیزانمان و آدم‌ها را چک کنیم و مطمئن شویم همه چیز سرجای خودش هست، که آغوش‌ها و بوسه‌ها ترسناک نیستند و بازارها متورم نیست، که هیچ‌کس از هیچ‌کس دیگر فاصله نمی‌گیرد و کسی از دوست داشتن کسی دیگر نمی‌ترسد.
دوست دارم آب بریزند روی صورتمان تا بیدار شویم و بگویند داشتی توی خواب، گریه می‌کردی، که خوابمان را تعریف کنیم و هیچ‌کس باورش نکند. که دستمان را بگیرند، کنارمان بنشینند و ما بعد از دلهره‌های کابوسی عمیق و طولانی، آرام شویم.
دیدگاه ها (۱)

اصن نصف بیشتر اسم صدا کردنا واسه اون "جانم" شنیدن بعدشه، هی ...

وقتی یکی باهاتون درد دل میکنه و از شکست عشقیاش میگه، بدترین ...

موافقید؟ ... کاش یه جایی هم بود مثل خانه سالمندان برای ما جو...

در جیب هایت یک مشت امید بریز... از چوب لباس چند رویا بردار ر...

بسم الله الرحمن الرحیم دعا برای نیل به حیات طیّبه :گفتند بیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط