زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۲۰



غلتی زد و وقتی شکمش جدا به قار و قور افتاد بلند شد و به سمت غذا رفت. خوشبختانه هنوز سرد نشده بود و قابل خوردن بود.


در طی چهار روز گذشته نتونسته بود از اتاقش بیرون بره.در واقع دختر حرف گوش کنی بود و انگار بخاطر دختر خوب بودنش جایزه گرفته بود و یکروز کیفش رو همراه شام براش آوردند.همهی وسایلش سر جاشون بود و فقط موبایلش خاموش بود که خدمتکار لطف کرده بود و شارژرش رو قرض داده بود بهش. یک روز دیگه هم خدمتکار همراه نهار براش یه کتاب آورده بود و نگفته بود چه کسی فرستادش سومین حدس زده بود کار خود کیونگسو باشه اما خب مدرک موثقی در دست نبود این چند روز رو تونسته بود با وسایلی که داشت توی اون اتاق سر کنه و سختش نباشه.اما جذابیت کتاب رمان زنان; کوچک ای; که بهش داده شده بود حتی از موبایلش هم بیشتر بود.طوری که بعد از دوش کوتاهی که گرفته بود هنوز موهاشو خشک نکرده دوباره نشسته بود پاش و فقط ضعف تونسته بود از کتاب جداش کنه.

حالا داشت لپهاشو پر میکرد و یک نگاهشم پیش صفحه ی کتاب بود. حواسش نبود و در حین خوندن کیمچی کوچولوی کنسروی کنار ظرفهاش رو برداشت و بازش کرد زیادی غرق خوندن بود که متوجه

لبه ی تیز ظرف آلومینیومی نشد و چند ثانیه بعد با حس سوزش

دستش غذا توی گلوش گیر کرد تا به خودش اومد پرید و دستمال

کاغذی از توالت برداشت و گرفت روی زخم کوچیک اما عمیق گوشه ی دستش آه از نهادش بلند شد.چند دقیقه ای طول کشید که فهمید این یه ذره بریدگی قرار نیست خونش بند بیاد.از طرفی هم دردش اومده بود و کمی هم داشت دچار افت فشار میشد.

نمی بایست بره بیرون اما.....

اگه نمیرفت حالش بد میشد.در رو باز کرد و تا وسط سالن

اگه نمیرفت حالش بد میشد.در رو باز کرد و تا وسط سالن اومد.کم کم داشت سرگیجه میگرفت همونجا وسط سالن نشست و دستمالش رو بیشتر فشار داد. انگار قفل کرده بود.ناله ای کرد و قطره

اشکی از گوشه چشمش غلت خورد.

بهت

نگفته بودن توی خونه چرخ نزن؟

صدای غر بی حوصله ی مرد غریبه ای که کیونگسو ، هیونگ صداش میزد بلند شد و سومین پرید سمتش.

حالت تهاجمی بکهیون با دیدنش کمی خوابید.چند لحظه نگاهش کرد و گفت: مریضی؟
دیدگاه ها (۴)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۷۳ (。☬⁠。⁠)⁩لبا...

پلک زد و همانند به تخت سفید خیره بود .. جیمین دست به سینه به...

زخم کهنه پارت ۱۹ لحن تهیونگ شوخی خیلی پنهانی در اعماقش داشت ...

زخم کهنه پارت ۱۸ تقه ای به در خورد و بعد از اجازه دادن خدمت...

زخم کهنه پارت ۳۸ می زد. چند لحظه به هم خیره موندن و تهیونگ ...

زخم کهنه پارت ۲۴ ورودی میرفت ناخودآگاه از جا پرید به سمتش د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط