این که در بازی دل باخته ام حرفی نیست

این که در بازی دل، باخته ام حرفی نیست
مهر تو بر دلم آویخته ام حرفی نیست

مانده ام با تو چرا زخم زبانم میزنی
این که افسرده ی دلسوخته ام حرفی نیست

انتظارت می کشم شاید بیایی دیدنم
من خودم چشم به در دوخته ام حرفی نیست

عاقبت این عشق آتش می کشد جان مرا
این که آتش را خود افروخته ام حرفی نیست

می روی و من اسیرت می شوم در خویشتن
این قفس را من خودم ساخته ام  حرفی نیست...
دیدگاه ها (۳)

♧بــعـضـــیــهــام♧یـــار نـیــســـتـن ♧بــــــارَن ♧وقــتــ...

سهم من کجاست ...؟کجا باید قدم بگذارم که کسی را له نکنم ؟سهم ...

با دو چشم دل فریبت ، مردم آزاری مکناینقدر با عاشق دل خسته ا...

گاهیشــهری راآرام دلــی رارابطـه ای راگـــاهی هـمهچیــــــــ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

ᴘᴀʀᴛ19

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط