سناریو
سناریو:
وقتی از دوستپسرت جدا شدی و حالت خیلی بده و همش گریه میکنی تا اینکه اعضا میفهمن (اعضا به عنوان رفیقت)
نامجون: وقتی میبینتت سریع میاد پیشت و بغلت میکنه و بعد از اینکه یذره آروم شدی ازت میپرسه چی شده و باهات صحبت میکنه
جین: نمیتونست تحمل کنه که اینطوری حالت بد باشه پس بردت شهربازی و کلی با هم خندیدید و بازی کردید و تمام تلاشش کرد تا خوشحالت کنه
شوگا: با دوستپسرت دعواش میشه و بعد از اینکه با خاک یکسانش کرد میاد پیشت و بهت اعتراف میکنه
جیهوپ: از والدینت اجازه میگیره و میبرتت پاریس تا حالت بهتر شه چون میدونست شهریه که خیلی دوست داری
جیمین: از اونجایی که بهترین دوستای هم بودید و همهچیز رو به هم میگفتید سریع بهش زنگ میزنی و با گریه بهش میگی چی شده و اونم سریع میاد خونت و کلی باهات بازی میکنه و خوشحالت میکنه
تهیونگ: یه عروسک تدی بزرگ واسه تولد قبلیت واست خریده بود و تو الان داشتی با گریه با اون عروسک صحبت میکردی و احساساتت رو بهش میگفتی که ته میاد تو اتاقت و میگه: اگر نیاز با درد و دل داری لازم نیست مخفیشون کنی تا وقتی که من اینجام
جونگکوک: ایشون بعد از اینکه با دوستپسرت دعوای شدیدی داشت میاد پیشت با کلی خوراکی و عروسک و دوتا بلیط سفر به کانادا
#سناریو
وقتی از دوستپسرت جدا شدی و حالت خیلی بده و همش گریه میکنی تا اینکه اعضا میفهمن (اعضا به عنوان رفیقت)
نامجون: وقتی میبینتت سریع میاد پیشت و بغلت میکنه و بعد از اینکه یذره آروم شدی ازت میپرسه چی شده و باهات صحبت میکنه
جین: نمیتونست تحمل کنه که اینطوری حالت بد باشه پس بردت شهربازی و کلی با هم خندیدید و بازی کردید و تمام تلاشش کرد تا خوشحالت کنه
شوگا: با دوستپسرت دعواش میشه و بعد از اینکه با خاک یکسانش کرد میاد پیشت و بهت اعتراف میکنه
جیهوپ: از والدینت اجازه میگیره و میبرتت پاریس تا حالت بهتر شه چون میدونست شهریه که خیلی دوست داری
جیمین: از اونجایی که بهترین دوستای هم بودید و همهچیز رو به هم میگفتید سریع بهش زنگ میزنی و با گریه بهش میگی چی شده و اونم سریع میاد خونت و کلی باهات بازی میکنه و خوشحالت میکنه
تهیونگ: یه عروسک تدی بزرگ واسه تولد قبلیت واست خریده بود و تو الان داشتی با گریه با اون عروسک صحبت میکردی و احساساتت رو بهش میگفتی که ته میاد تو اتاقت و میگه: اگر نیاز با درد و دل داری لازم نیست مخفیشون کنی تا وقتی که من اینجام
جونگکوک: ایشون بعد از اینکه با دوستپسرت دعوای شدیدی داشت میاد پیشت با کلی خوراکی و عروسک و دوتا بلیط سفر به کانادا
#سناریو
- ۱۲.۲k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط