میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات میکرد چی بهت گفت

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات میکرد چی بهت گفت؟؟؟

گفت....
جایی که میری مردمی داره که میشکننت...

نکنه غصه بخوری ....
من همه جا باهاتم...
تو تنها نیستی....

تو کوله بارت عشق میزارم که بگذری...
قلب میزارم که جا بدی...
اشک میدم که همراهیت کنه...

و....

مرگ میدم که بدونی برمیگردی پیشم...
دیدگاه ها (۴)

⬅ به کوری چشم دشمنا ➡❤ ما حسینــی ها آس ...✔❤ کربلامون خــ...

. توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق...

دلم میخواست! !!!دلم میخواست بهار را برایت به ارمغان بیاورمو ...

انتظار!!!!دلهایمان در انتظار قدمهای تو میتپد...قدمهای پاک و ...

رمان جونکوک ( عمارت ارباب )

P5🍯سر خاک میلا//writer:صدای گریه های جیمین و لارا در دل غرش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط