هر زمان تنها شدم از شعر یاری ساختم

هر زمان تنها شدم از شعر یاری ساختم
همچو نقاشان زهر نقشی نگاری ساختم

در خزان سر زد ز طبعم واژه های رنگ رنگ
واژه ها گل کرد و از گلها بهاری ساختم

زهره را در جامهٔ مهتاب بنشاندم به تخت
بهر گوشش از ثریا گوشواری ساختم

نقش کردم شعر خود را بر جبین روزگار
تا بماند یادی از من یادگاری ساختم
دیدگاه ها (۱۱۰)

#Pro | #Girl #Wallpaper_

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیمدیده از روی نگارینش نگ...

هست آیا مهربان تر از تو در دنیای من؟هست آیاپاسخی جز"نیست"برآ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط