#وقتی_مربی_دنست_بود:)🥲💃🏻 #part_5

#وقتی_مربی_دنست_بود 🥲💃🏻

نویسنده : @lady_parya

#part_5

( پرش زمانی به 5 دقیقه بعد )
رسیدم با آسانسور رفتم بالا و در خونشو زدم که در باز شد و لیسو اومد بیرون .
وقتی منو دید گفت
_ عهههه باز تو ؟ چه خبرا جیگر ؟
درسته که ناراحت بودم ولی هر وقت پیش لیسو بودم نمیتونستم خوشحال نباشم و نخندم .
+ هیچی جیگر
_ اسکل بیا تو عه‌ راستی از کلاس دنست چه خبر ؟ خوب پیش رفت ؟
رفتم تو نشستم رو کاناپه
+ نه بابا چه خوبی
_ مگه چی شده خو عین آدم حرف بزن
+ دیر رسیدم سر کلاس انگار کل دنیا با هم دست به یکی کردن تا من سر هر قضیه ای بد شانس باشم ولی ولش اعصابتو خورد نکن کلی خوراکی خریدم میخوایم با هم بخوریم .
_ ژووون
+ مرض شکمووو
که همون لحظه یه نفر گفت
_ نبینم دیگه به عسل من بگی شکموو هااا
+ ایششش باز توعه چندش
لیسو از تو آشپزخونه گفت
_ کجای دوست پسر قشنگم ( همون کای ) چندشه آشغال ؟
+ ماشاللع همه جاش ( گایز این فقط یه فیکع قصد بی احترامی ندارم خودم هم اکسوالم )
_ صداتو شنیدما
+ خا به ع*نم
کای و لیسو یه چش غره ای بهم رفتن گفتم
+ تا حالا یه کاپل به اندازه شما چندش و حال بهم زن ندیده بودم
_ دلتم بخواد
+ خفع شو ... لیسوووو خوراکیارو بیار دیگه کجایییی از گشنگی مردم
لیسو خوراکیو آوردم نزاشتم برسه بهم که شیرجه زدم تو چیپسا و پفکا
هر دوتاشون بهم خندیدن
+ چتونه چرا میخندید
_ ..... جرررر 😂
لیسو گفت
_ کای بیا بریم تا همه ی خوراکیو نخورده
اومدن نشستن کنارم رو کاناپه . لیسو هم یه سریال گذاشت و مشغول خوردن و خوش گذرونی شدیم ...

.💗🫶🏻
ادامه دارد ...

#پایان_part_5
دیدگاه ها (۱)

#وقتی_مربی_دنست_بود:)🥲💃🏻 #part_6

#وقتی_مربی_دنست_بود:)🥲💃🏻 #part_7

#وقتی_مربی_دنست_بود:)🥲💃🏻 #part_4

شورت جانگکوک 😔🤣🔪

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

●بال های سیاه و سفید○پارت 3

ضربه ای از عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط