فال حافظ که گرفتم چمدان قسمت شد

فال حافظ که گرفتم چمـدان قسمت شد
سفر از فصل خوشی سوی خزان قسمت شد

بس که از پیله و بن بست قضـــا ترسیدم
عاقبت سخت ترین جبر جهان قسمت شد

مانده بودم چه کنم؟ بر سر رفتن و ماندن
اجتنابی نه در این و نه در آن قسمت شد

چونکه ارکان نمازم به شکستن تن داد
گریه از فرط دعا وقت اذان قسمت شد

درد دوری که وجودم به خطر می انداخت
به درازا بکشید و موی سپید قسمت شد

می نوشتم رخ تو منطق دنیایم است
منطقم رفت,فقط بار گران قسمت شد

در فرایند جدایی به عــــدم چنگ زدم
به تحمل که زدم زخم زبان قسمت شد

گرچه دل از هدفش سست نگردید اما
فال حافظ که گرفتم چمدان قسمت شد
دیدگاه ها (۵)

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راتو مرا گنج روانی چه ک...

توکه احساس مرا این همه باور داریمی شود دست ازاین فاصله ها بر...

زندگی ، ترجمه ی روشن خاک است ، در آیینه ی عشقزندگی ، فهم نفه...

خیلی قشنگه دلم نیومد نفرستمش:ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط