و سخت ترین جای داستان ما

و سخت ترین جایِ داستانِ ما
آنجایی بود؛
که دردهایمان را
دانه دانه برایِ دیگرانِ بی دردی گفتیم
که آنها با لبخند
برایِ بارِ هزارم به ما نگاه کنند و
بگویند:
درست میشود...
فقط ندانستیم آن درستی که میگویند
چرا با ما سرِ ناسازگاری دارد و هی نمیشَود.

#فرگل_مشتاقی
دیدگاه ها (۱)

بی شک تمام زنانی که دست به قلم گشتن یک چیز را در جایی جاگ...

باید باید بایددیوانه وار دوست بدارمکسی را که مثل هیچ کس نیست...

" دوستت دارم "را قُرص و محکم می خواهم پدر مادر دار از همان...

و ٲگـول شـبیه مـا ٲنحـب ٲثـاری الصـدگ تـارسنی...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط