تا ابد دوستت دارم
"تا ابد دوستت دارم "
P1
خونه خیلی شلوغ بود همه ی فامیلای جونگکوک اومده بودن خونه شون ا.ت
داشت با مامان جونگکوک حرف میزد مادر جونگکوک واقعا برعکس بقیه با ا.ت
خیلی مهربون بود مادر جونگکوک پرسید«خب بگو ببینم دکترا هنوز چیزی نگفتن؟
ا.ت گفت«هنوز نه! و ادامه داد خیلی معذرت میخوام
مادر جونگکوک ادامه داد«عیب نداره این قضیه دست تو نبود
اما نظر بقیه کاملا متفاوت بود ا.ت نمیتونست بچه بیاره
کل خانواده ی جونگکوک و فنا بهش فحش میدادن و همیشه میگفتن«تو رویای پدر شدن رو از جونگکوک گرفتی
تنها کسی که مخالف این حرف بود جونگکوک و مادرش بودن
پدر جونگکوک میگفت«یا ا.ت باید حامله شه یا از کوک جدا شه
همه مخالف ازدواج این دوتا بودن
حتی خانواده خود ا.ت به ا.ت میگفتن«نحس بد قدم
ا.ت با هزار سختی درس خونده بود الان توس ی بیمارستان جراح بود
اما همیشه لبخند میزد و از دردش حتی به کوکم چیزی نمیگفت
اون کتابم می نوشت توس یکی از کتاباش نوشته بود:
لبخند میزد تا دنیا فکر کند شاد است اما هر وقت که میخندید تکه ای از روحش فرو میریهت!
این جمله خلاصه این از زندگی ا.ت بود
ادامه دارد.....
P1
خونه خیلی شلوغ بود همه ی فامیلای جونگکوک اومده بودن خونه شون ا.ت
داشت با مامان جونگکوک حرف میزد مادر جونگکوک واقعا برعکس بقیه با ا.ت
خیلی مهربون بود مادر جونگکوک پرسید«خب بگو ببینم دکترا هنوز چیزی نگفتن؟
ا.ت گفت«هنوز نه! و ادامه داد خیلی معذرت میخوام
مادر جونگکوک ادامه داد«عیب نداره این قضیه دست تو نبود
اما نظر بقیه کاملا متفاوت بود ا.ت نمیتونست بچه بیاره
کل خانواده ی جونگکوک و فنا بهش فحش میدادن و همیشه میگفتن«تو رویای پدر شدن رو از جونگکوک گرفتی
تنها کسی که مخالف این حرف بود جونگکوک و مادرش بودن
پدر جونگکوک میگفت«یا ا.ت باید حامله شه یا از کوک جدا شه
همه مخالف ازدواج این دوتا بودن
حتی خانواده خود ا.ت به ا.ت میگفتن«نحس بد قدم
ا.ت با هزار سختی درس خونده بود الان توس ی بیمارستان جراح بود
اما همیشه لبخند میزد و از دردش حتی به کوکم چیزی نمیگفت
اون کتابم می نوشت توس یکی از کتاباش نوشته بود:
لبخند میزد تا دنیا فکر کند شاد است اما هر وقت که میخندید تکه ای از روحش فرو میریهت!
این جمله خلاصه این از زندگی ا.ت بود
ادامه دارد.....
- ۱.۵k
- ۱۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط