با همکارم تو خیابون قدم میزدیم مادربزرگشو دیدیم
با همکارم تو خیابون قدم میزدیم، مادربزرگشو دیدیم،
بعد احوالپرسی مادربزرگش گفت: دلم لک زده واسه آمریکا و آلمان!
گفتم: فکر نمیکردم مامان بزرگت اینقدر اهل خارج رفتن باشه!
خندید و گفت: منظورش آرمیتا و آرمانِ، بچه های منو میگه😂
بعد احوالپرسی مادربزرگش گفت: دلم لک زده واسه آمریکا و آلمان!
گفتم: فکر نمیکردم مامان بزرگت اینقدر اهل خارج رفتن باشه!
خندید و گفت: منظورش آرمیتا و آرمانِ، بچه های منو میگه😂
- ۲۹۹
- ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط