✨عشق؟!✨پارتـ⁴

که.....
در باز شد.....
کوک بود.......



#کوک
گفت:(( سلام آبجی جونم!


#جنی
تا دید کوکه کنترل خودشو از دست داد و گفت:(( سلام و هناق مگه نگفتم این ورا پیدات نشه!
نکنه کتک میخوای؟!

#کوک
گفت:(( بابا ۱ ماه از من بزرگتری هِی بکوبش تو سرمـ!


#جنی
رفت سمت کوک و تا خورد زدش شوگا و اینا که دهنش ۳ متر باز بود که جنی گفت:(( اگه یه بار دیگه اومدی اینجا همین جا دفنت میکنمـ پسره ی پرو!
هیچی بهت نمیگم هار تر شدی!
(با داد)


#شوگا
رفت سمت جنی و بهش گفت:(( خانم کیم آروم باشید!...
اتفاقی نیفتاده!

#تهیونگ
گفت:(( یکم آروم تر.....

#جنی
کم کم آروم شد.....

#کوک
که نگم براتون شَل و پَل شده بود گفت:(( آبجی اگه تو رو کسی بخواد مطمئنن همون روزِ اول میمیره!
دست بزنت هم قوی تر شده!

#جنی
گفت:(( تو یکی خفه شو تا دوباره نیامدم.....
همین الآن گورتو گم کن.....


#شوگا
گفت:(( خانم کیم اتفاقا خیلی خوبه ما هم یه دوست جدید داریم اسم من شوگا عه!..

بقیه هم خودشونو معرفی کردن! ..

#کوک
گفت:(( خواهر منو دست کم نگیرین تا الآن چند تا پسر رو کُشته!
یه لیوان آب هم روش!
بنظرم اخراجش کنید بهتر باشه! ..

#جنی
رفت سمت کوک و گفت:(( اگه جرئت داری تکرار کن!
تقصیر منه؟
تازه چند تا هرزه رو از روی زمین پاک کرد؟!
میخواستن نیان سمتم!

#تهیونگ
به شوگا اشاره کرد و رفت باهاش حرف زد و بعد اومدن تهیونگ گفت:(( خانم کیم جنی شما اخراجید!..

#جنی
گفت:(( چی؟!
همش بخاطر حرفای کوک عه؟!

#تهیونگ
گفت:(( نخیر....!

#جنی
گفت:(( باشه هر جور راحتید من دیگه میرمـ!
راستی کوک یه بار دیگه قبل از اینکه جلو چشمام ظاهر شی فاتحه تو بخون چون خودم میکشمت!

#کوک
گفت:(( من دیگه سمتت نمیامـ!


جنی رفت بیرون از اتاق و از شرکت خارج شد...!


#نامجون
گفت:(( اگه پدر بفهمه اخراجش کردیم هممون رو قتل آم میکنه!

#جین
گفت:(( راست میگه!
نکنه میخواین ما رو هم به کُشتن بدین؟!
من هنوز جوونم کلی آرزو دارمـ!

#تهیونگ
گفت:(( من نقشه دارمـ...!

#کوک
گفت:(( چه نقشه ای؟!

#شوگا
گفت:(( حالا میگم براتـ!
تو تا میتونی جنی رو اذیت کن!
بقیه ش با ما!

و........

✨اینم پارتـ⁴✨
دیدگاه ها (۱)

✨عشق؟!✨پارتـ¹

خشم تبدیل به عشق

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط