کاش می دانستی

کاش می دانستی
ما را مجال آن نیست
که روزهای رفته را از سر گیریم
و لحظه های بی بازگشت را
تمنا کنیم
کاش می دانستی فردا
چه اندازه دیر است
برای زیستن
و چه اندازه زود برای مردن
و « همیشه » واژه ای است پر فریب
کاش می دانستی یک آلاله را
فرصت یک ستاره نیست
و به ناگاه بسته خواهد شد
پنجره های دیدار در اجبار تقدیر!
دیدگاه ها (۳۱)

نگاهت میکنم اما نگاهم از تو میترسددل شیدای مست بی پناهم از ت...

ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستیکاسه ای لبریزم و صبر و قرار...

.چشمهایم رااین سرخیِ دوردستِ دیروقت نمی فهمدو پرنده ها به مس...

ﺳﻪ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ...

آدم هایِ امروز ، دفتر خاطرات ندارند !درد دل ها ، مجازی شده ،...

ازمایشگاه سرد

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط