MA

30MA:
پشت ویترین ساعت فروشی ایستاده بودم، ساعتها رو که نگاه میکردم...

دیدم هیچ ساعتی به قشنگی ساعتی که دور هم هستیم نیست

تو این روزا قدر با هم بودنها را بیشتر بدونیم 👌
دیدگاه ها (۱)

30MA:جن غول این جن انسان‌ها را در بیابان‌ها به بیراهه می‌کشا...

30MA:جن سعالیاین جن‌ها ساحر و جادوگرند و به انسان‌های خبیث ک...

30MA:زنانهمیشه نگران چیزهایی هستند کهمردان فراموش می کنندو م...

30MA:آخوندک برگ خشک

میان دو نگاه

رمان افسر پلیس پارت ²ویو تهیونگبلاخره کارم تموم شد و رفتم خو...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط