p

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"
'p¹⁸'

"سلام":Alice

"سلام":kook

"خواستم بگم امروزم نمیتونم بیام":Alice

"اگه حالت بد بود میتونی بهم زنگ بزنی":kook

"باشه. چی؟؟":Alice

تلفن رو قطع کرد.

چند لحظه به تلفن و چند لحظه به لپ‌تاپ که آلیس از داخلش معلوم بود نگاه کرد. نگاهش بینشون می‌چرخید و چند لحظه با خودش فکر کرد.

"این... یکم عجیبه...":kook

آلیس بدون دلیل داخل خونه میجرخید. هیج کاری نمیکرد و فقط به در و دیوار نگاه می‌کرد. انگار که تازه وارد خونه شده باشه‌.

"چیکار میکنی؟":kook

از حرکت ایستاد. به سمت دوربین برگشت.
بهش زول زد و آروم آروم نزدیک شد.

"استاک کردن من سرگرمی مورد علاقته... جئون؟":Alice

"بله؟":kook

"فکر میکنی نفهمیدم؟ امیدوارم دلیل منطقی‌ای واسه کارت داشته باشی":Alice

"اوه شت":kook

لپ‌تاپ رو خاموش کرد و بست. وسایلش رو جمع کرد و سریع از اونجا خارج شد.
دیدگاه ها (۷)

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹⁹'"خب... میشنوم":Alice"دلیلی واسه کار...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p²⁰'گوشی جونگ‌کوک زنگ خورد."منتظرم موند...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹⁷'عملا داشت استاکش میکرد. ولی هرچی بو...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹⁶'"تو مگه خودت اتاق نداری؟":kook"آروم...

روز های بعد از تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط