او دوستم بودتنها دوستم

او دوستم بود؛تنها دوستم.
و من یکی از چندین دوست او بودم.
_کتاب بازی های میراث
دیدگاه ها (۲)

آنها که با تاریکی مواجه نمیشوند هرگز قدر روشنایی را نمی‌دانن...

بد و خوب نسبیه. آدما هر طور که دوست دارن قضاوتت میکنن. اگر ب...

دقت کنید آنچه بخاطرش زندگی می‌کنید ،ارزش آن را داشته باشد که...

هدف اینه که جوری زندگی کنین که پنج سال دیگه با افسوس به پنج ...

از چه کتابی پست بزارم؟عروسبازی های میراث دسته چهارم لطفاً تو...

دوستان حالا از کدوم کتاب باشه کتاب عروسیا بازی های میراث یاد...

خیلی باحال بود🤣دوست دارین کی رو اینجوری بغل کنینمن بودم دوست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط