عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک


قسمت سی و دو



کار مامان شده بود گوش تیز کردن،صدای بق بق یا کریم را ک میشنید،بلند میشد و بی سر و صدا از روی پنجره پرشان میداد....
وانتی ها ک میرسیدند سر کوچه ،قبل از اینکه توی بلند گو هایشان داد بکشند"اهن پاره،لوازم برقی...."مامان خودش را ب انها میرساند میگفت مریض داریم و انها را چند کوچه بالاتر میفرستاد....

برای بچه های محله هم علامت گذاشته بود....
همیشه توی کوچه شلوغ بود.....
وقتی مامان دستمالی را از پنجره اویزان میکرد ،بچه هامیفهمیدند حال ایوب خوب است و میتوانند سر و صدا کنند ....
دستمال را ک برمیداشت،یعنی ایوب خوابیده یا حالش خوب نیست.....


ادامه دارد....
دیدگاه ها (۱)

عاشقانه های پاکقسمت سی و سهیک بار ایوب داد و بیداد راه انداخ...

عاشقانه های پاکقسمت سی و چهارتوی همین چند ماه تمام مجروحیت ه...

عاشقانه های پاکقسمت سی و یکمامان جهیزیه،ام را توی یکی از دو ...

عاشقانه های پاکقسمت سیاوایل توی ظرف یکبار مصرف غذا میخوردیم....

p1ساعت نزدیک ۲نصف شب بود و هنوز تهیونگ خونه نیومده بود خیلی ...

اولیم مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط