پارت 8
ویو کوک
از فرار دست کشیدم و رفتم سمت جیمین که...
جیمین=برو ل. طفا من زن.. ده نمیمونم
یونگی گرفتتش
ته=داداش نمیخوای نجاتش بدی؟ پسره خیلی داغون شده
یونگی=از کی تاحالا دلت برا یه فرشته سوخته
ته=خیلی خوشحالم که شیطان شدم
(حالت تیکه)(شونشو بالا میدازه)
یونگی = ببرینشون تو یه زندان فعلا لازم به شکنجه نیست
ته=مهربون شدی
یونگی=ببین کی به کی میگه
ویو کوک
چشمام تار میدید ولی یه ادم دیگه رو بسته بودم وقتی دیدم بهتر شد چهره جیمینو دیدم ولی مرده بود
پایان ویو
کوک دادو بیداد کرد
و دوباره بیهوشش کردن
و جیمین به دستور یونگی بهش انرژی حیات دادن
از فرار دست کشیدم و رفتم سمت جیمین که...
جیمین=برو ل. طفا من زن.. ده نمیمونم
یونگی گرفتتش
ته=داداش نمیخوای نجاتش بدی؟ پسره خیلی داغون شده
یونگی=از کی تاحالا دلت برا یه فرشته سوخته
ته=خیلی خوشحالم که شیطان شدم
(حالت تیکه)(شونشو بالا میدازه)
یونگی = ببرینشون تو یه زندان فعلا لازم به شکنجه نیست
ته=مهربون شدی
یونگی=ببین کی به کی میگه
ویو کوک
چشمام تار میدید ولی یه ادم دیگه رو بسته بودم وقتی دیدم بهتر شد چهره جیمینو دیدم ولی مرده بود
پایان ویو
کوک دادو بیداد کرد
و دوباره بیهوشش کردن
و جیمین به دستور یونگی بهش انرژی حیات دادن
- ۷۴۲
- ۲۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط