دلم همیشه پر است از زمانه ی تلخ
.
دلم همیشه پر است از زمانه ی تلخ
که لحظه لحظه می دهدم یک نشانه ی تلخ
دلم همیشه پر است از غمی که می آید
شبیه بغض گلوگیر،در بهانه ی تلخ
تب و تباهی و حس قریب تنهایی
عجب ضیافت شومی در این شبانه ی تلخ
چقدر حس بدی است حس تنهایی
دوباره زمزمه ی زیر لب،ترانه ی تلخ
کبوتری که جدا مانده از جفتش
چگونه پر بزند رو به آشیانه ی تلخ
قلم به دست من هر شب به گریه می گوید
چرا دوباره شروعِ شعرِ عاشقانه ی تلخ
تمام قصه همین بود: اینکه تو بروی
ومن به انتظار تو خیره، به بی کرانه ی تلخ
احسان نصری
دلم همیشه پر است از زمانه ی تلخ
که لحظه لحظه می دهدم یک نشانه ی تلخ
دلم همیشه پر است از غمی که می آید
شبیه بغض گلوگیر،در بهانه ی تلخ
تب و تباهی و حس قریب تنهایی
عجب ضیافت شومی در این شبانه ی تلخ
چقدر حس بدی است حس تنهایی
دوباره زمزمه ی زیر لب،ترانه ی تلخ
کبوتری که جدا مانده از جفتش
چگونه پر بزند رو به آشیانه ی تلخ
قلم به دست من هر شب به گریه می گوید
چرا دوباره شروعِ شعرِ عاشقانه ی تلخ
تمام قصه همین بود: اینکه تو بروی
ومن به انتظار تو خیره، به بی کرانه ی تلخ
احسان نصری
- ۲.۴k
- ۱۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط