در مکتب سرد روزگار

در مکتب سرد روزگار

جز غم

نیاموختم.



چراکه مادرم

مرا

در پایتخت اشک

زایید.



ابوالقاسم کریمی - فرزندزمین
http://farzandezamiin.blogfa.com/
دیدگاه ها (۱)

مینویسم ، صبح بخیرمیخوانیدوستت دارم_________***یا***________...

فرقی نمی کنددریا باشییاکویر تو، اسیر تنگ کوچکی هستیبه نام زم...

بوسیدمش ،لحظه ای ثانیه ها ایستادندوَ من خوشبختی رانَفَس کشید...

خمپارهآنقدر در شهر تو باریدکه استخوان سربازان مردهخاکستر شد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط