داشتم تصورت میکردم

داشتم تصورت میکردم...
ساده...
آرام...
زیبا...
با همان لباس... آبی فیروزه ای ات...
با همان دامن بلند گل دار...
با اولین... لبخندی که زدم...
دیدم... خدا کنارم نشسته و...
دست هایش را... زیر چانه اش زده...!
نگاهم کرد و گفت...
زیباست ها...!
دیدگاه ها (۱)

سلام خوبترین اتفاق هر روزم سلام مصرع آغاز شعر امروزم همیشه ح...

فکر کردن به خاطراتمون چشمانمو خیس میکند هر لحظه به آخرین کلم...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط