P

P4


اوایل یه خورده با هم دیگه حرف نمی‌زدن ولی یواش یواش اینقدر به هم نزدیک شدن که جدا کردنشون از هم مثل جدا کردن دو قطب آهنربا بود: تو بال هات خشک نمیشه ؟ باید بال های بزرگی داشته باشی.
جونگ کوک همون لحظه بال های بزرگش رو باز کرد. ا.ت می‌تونست به وضوح سوختی و جای زخم رو روی بال های بزرگ جونگ کوک ببینه : می‌دونم به چی فکر می‌کنی.
به بال هایش دستی کشید و گفت : وقتی به میله ها میخورن میسوزن.
بال هاش رو بست و کف زمین نشست: این روزا برات مثل همیشس؟
+ نه.
_ خوبه ؟
+ اینقد خوبه که نمی‌دونم چطوری توصیفش کنم.
_ به چی بیشتر فکر می‌کنی..این روزا ؟
+ این یه رازه.
ا.ت بال هاش و باز کرد و شروع کرد به پرواز کردن دور قفس جونگ کوک : چی ؟
جونگ کوک دست به سینه روی زمین نشسته بود و تکرار میکرد: نه.
_ بگو
+ نه
_ بگو
+ نه
اینقد با هم بحث کردن که جونگ کوک به طور خیلی ناگهانی گفت : تو.
ا.ت ناگهان ایستاد و گفت : چی ؟
جونگ کوک ایستاد و دست به سینه به سمت ا.ت رفت و ابروهاش و بالا انداخت و گفت : یه حرف و باید چند بار تکرار کنم ؟
_ ولی آخه...چجوری.....
جونگ کوک یه کم خم شد و دست ا.ت رو از لای قفس رد کرد و روی قلبش گذاشت : ببین...
ا.ت درحالی که داشت ضربان قلب جونگ کوک و حس میکرد به چشماش خیره شد. بعد از چند ثانیه ناگهان دستشو کشید ولی دستش به قفس فلزی خورد : اخخخخخ دستم. آروم دستشو گرفت و فوت میکرد.
جونگ کوک ناگهان دست ا.ت و گرفت و با دقت نگاه کرد : چیزی نشده. فقط یه خورده باید روش مرحم بزاری.
ا.ت سریع دستشو کشید و از قفس دور شد.
جونگ کوک با لبخند به رفتن فرشته کوچکش خیره شد..........
دیدگاه ها (۲)

P1@ تبریک میگم شما باردارید.تهیونگ دستشو رو دست خواهرش گذاشت...

P5+ هوی خانم. ا.ت دست به سینه پشتشو به جونگ کوک کرده بود و ا...

سلام سلام چطورین خوبین؟تبریک میگم بازگشت جین روووووووو💖💖💖💖💖💖...

امروز قراره جین برگردههههههههههههههه🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥺🥺💖✨✨💖🥺✨🥺🥳🥳🥺...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 رمان مدرسه ای(دوقلو ها) ★ 𝒑: ⁷ا/ت: مز..ا..حم(مکث) [ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط