خانه قدیمی مادر بزرگ پناه آخر هفته های ما است

خانه قدیمی مادر بزرگ پناه آخر هفته های ما است.
از زمانی که زنگ خانه را بزنی تا زمانی که گل بوسه خداحافظی بدرقه راهت شود به یاد بی حوصلگی ها و گرفتاری هایت نیستی.
سفره اش یک رنگ و دیوار هایش بوی نم برکت می‌دهد
حوض کوچکی دارد که می شود قایق بی خیالی ات را روی آن بیاندازی و حرکت آرام آب را ببینی
خانه قدیمی مادربزرگ همان جایی است که ناز قهر هایت را می کشند هرچه‌قدر آتش بسوزانی حق را به تو می دهند‌، بشقابت خالی نشده پر می‌شود
همان جایی است که برای چند ساعت می‌شود خودت باشی و آسمان را آبی تر ببینی…
دیدگاه ها (۰)

ࡃߊ‌ܢܚ݅ࡐ߳ ܟܿوܢܚ݅ی هߊ‌ی ܢܚߊ‌ܥ‌‌ܘ ܭܘ ܢ̣ߊ‌ܢܚ݅یزنܥ‌‌ܭَی ܢ̣هࡅ߳ߺߺܙ ...

کمترین مهربانے مے توانـב این باشـבکـہ בر انتهاے شببراے آرامش...

بیا با هم حرف بزنیممثل خورشید تابستان با گل آفتابگردانتو بگو...

امروز چند دقیقه وقت بگذاریدبی سر و صدا بنشین‍‍ید و فقط بخاطر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط