Part

Part2

رسیدید خونه،رفتی توی آشپز خونه و یه گلدون برداشتی و پر آبش کردی و گل رو توش گذاشتی و بعد رفتی اتاقت تا لباست رو عوض کنی.برگستی و دیدی که گلت نیست.
-گلم کجاست؟؟!!
+توی سطل زباله.
با عصبانیت تمام رفتی و رو به تهونگ اخم کردی.
-عوضی!
اون خندید و گفت:«+بچه بودی هم روز اولی که دزدیدمت همینجوری بهم اخم کردی!»
-چرت و پرت گفتن رو تموم کن و دیگه به وسایلم دست نزن!!
+اون گلدون هم مال من بود.
رفتی تو اتاقت و محکم در رو بستی و شروع به نوشتن مشقات کردی.بعد 5مین تهونگ در زد.
+بیا نهار اخمو خانوم.
-دوست ندارمممم،گشنم نیس.
+این بازیا چیه؟؟فکر کردم سن بلوغت سال پیش تموم شده
-چون تموم شده ولی تو هنوز یاد نگرفتی با شعور باشی.
فکر کردی که میاد توی اتاق و دعوات میکنه ولی رفت.
امروز عجیب شده بود.
فردا صبح وقتی رفتی مدرسه پیش دوها رفتی که دیدی صورتش کبوده.
-دوها خوبی؟
دوها ازت فرار کرد که آیلا و چهیون اومدن پیشت.
&واه!اول بهت درخواست داد و بعد ازت داره فرار میکنه؟!!خیلی عوضیه!
_باید یه درسی بهش بدم.
رفتی پیش دوها.
-چرا ازم فرار میکنی؟
±اون بهم گفت اگه باهات دوست بشم منو میکشه.
بعد هم فرار کرد.فهمیدی کار تهونگ.
عصبی رفتی خونه و کیفت رو پرت کردی.تهونگ چشاش گرد شده بودن.
-چرا ولم نمیکنی؟!!!!چرا من باید تاوان کار بابام رو بدم؟!!!!خیلی عوضی ای!!!!!!*جیغ*
تهونگ اومد سمتت و سعی کرد آرومت کنه که رفتی تو اتاقت.تصمیم گرفتیم حسابی خوشگل کنی و با آیلا و چهیون بری بیرون.بهشون زنگ زدی و اونا هم قبول کردن،خوشگلترین لباست رو پوشیدی و تا خواستی بری بیرون تهونگ دستت رو گرفت....
دیدگاه ها (۷)

Part3تا خواستی بری بیرون تهونگ دستت رو گرفت. +کجا به سلامتی؟...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 13ویو جونکوکجنگل تاریک ...

ولی اون عکس 😳😳

#چندپارتی#تهونگ #درخواستیPOV:وقتی بابات کل خانواده ی تهونگ ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط