ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود

بار سنگین، ماه پنهان، اسبِ لاغر نابلد
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد


ما #توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد


از چه می‌خواهی بدانی؟ هیچ یک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان، ما و لشکر نابلد


از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد


مشت‌هامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سست‌پیمان، مشت دیگر نابلد


گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد


نامه‌ها بستیم بر پاشان، دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد


کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد

حسین جنتی
دیدگاه ها (۵)

ز عمر رفته آهی ماند...

دلی به وسعت دریا

علاج دلتنگی

کدام قسمت جدا شدن سخت تر است؟

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط