اون روزی که رو به روت نشسته بودم و تو فقط نگاهم میکردی ر

اون روزی که رو به روت نشسته بودم و تو فقط نگاهم می‌کردی رو خیلی خوب یادم مونده.
بهت گفتم: روزایی رو دارم که از تنهایی و خستگی نمی‌دونم کجا باید برم.
آدمایی کنارم هستن که هر حرفی رو براشون زمزمه کنم، خطا کردم.
قلبم مثل گلی توی دست باد، پرپر می‌شه و کاری جز تماشا از من ساخته نیست.
گفتی: می‌دونم گاهی جهان برای تو مثل قفس می‌شه. آغوش من به روی تو همیشه باز بوده من هوای دنیاتو دارم.
تو خسته‌ای؟ بیا سرت رو بلند کن، بذار روی سینه‌ای که برای تو می‌تپه...
کجای دنیا رو دیدی عاشقی، معشوقش رو رها کنه که من تو رو رها کنم عزیز من؟
زبونم بند اومده بود.
ولی حالا بعد مدت‌ها اومدم باز نشستم رو به روت تا بگم: دنیا برام سخت‌تر شده رویاهام کوچیک و کوچیک تر شده آدمای بیشتری از کنارم رفتن، اما نگاه من به سمت تو خیره تر شده حرف‌هایی که برای تو قصه کردم، شبا برای آسمون لالایی می‌خونم.
از روزی که پا به قلب من گذاشتی صبورتر از هر وقت دیگه‌ام. از روی عادت نیست اگه صدات می‌زنم یا اگه از تو برای همه حرف
می‌زنم. هر جای جهان که باشی و هر جای جهان که باشم، من به نگاه تو دنیامو
می‌سپارم.
#پریسا_خان_بیگی #متن_ناب #دلنوشته #دلنوشته
#خاص #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

#عکس_نوشته #عاشقانه #خاص #جذاب #هنر

#استوری #عکس_نوشته #عاشقانه #جذاب #خاص #هنر

#حرف_حساب #تیکه_ی_خاص #عکس_نوشته #عاشقانه

بعد از ازدواجمون خیلی چیزا تغییر میکنه،ولی تصمیم گرفتیم یه چ...

❌توجیه‌های کوچیک کوچیک واسه گناه کردن و قدم قدم اعتیاد به گن...

رها🍂 روز دختر فقط برای دخترها نیست..برای زن هایی هم هست که ه...

ملکه قلبم پارت۱۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط